loading...

بنفش آهسته

به قلمِ آسمان فردوس

بازدید : 464
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 1:38

عاشقِ اون لحظه‌هایی ام که توی اتاقم در سکوت نشستم و غرق مطالعه ام ، بعد پسرم یهو با هیجان شیرجه می‌زنه وسط تختم تا حرص منو دربیاره و نذاره کتاب بخونم. منم به شوخی باهاش کُشتی می‌گیرم و بلندتر می‌خنده. گاهی هم دو تایی باهم کتاب می‌خونیم. البته میگه هر وقت گفتم صبر کن نخوان ، باید کتابت رو ببندی و استراحت کنیم دو دقیقه بعد دوباره شروع کنیم. منم می‌پذیرم. گاهی هم تا میرم آشپزخونه یه لیوان آب بخورم یا به غذا سر بزنم ، میام می‌بینم کتابم نیست. وقتی صدای خنده‌های ریز و نخودی پسرم رو از توی اتاق دیگه می‌شنوم ، می‌فهمم زیر سرِ خود ناقلاش هست.

به اسم کتابام انس گرفته
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی