loading...

بنفش آهسته

به قلمِ آسمان فردوس

بازدید : 290
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 9:37

با یه دست گوشی تلفن رو نگه داشته بودم و با دست دیگه ام تند و تند بی صدا اشکام رو پاک می‌کردم. کسی متوجه نشد نه همسرم و پسرم که روبروم نشسته بودند نه مامانم که داشت پشت خط حرف می‌زد. بامزه این بود که من سر به سرِ بابام می‌گذاشتم‌ تا بخنده و غصه نخوره ، اونم باهام شوخی می‌کرد تا دلم پُر غصه نشه.

بدرقه ی چهارِ بعد از ظهرش
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی