loading...

بنفش آهسته

به قلمِ آسمان فردوس

بازدید : 446
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 19:38

در حال جواب دادن به تلفن بودم که پسرم وارد اتاق شد با چهرۀ خوابالو گفت: « دیدی زودتر بیدار شدم! » بهش لبخند زدم. بعدش همون طور که داشتم بساطِ صبحانه رو توی سفره می‌چیدم ، گفتم: « واسه خرید ، میخوایم پیاده بریما! » با لحن خونسردِ بامزه‌‌‌ای گفت: « خودم می‌دونم. » جواب دادم: « گفتم بهت بگم ، نگی نمی‌تونم بیام خسته شدم » . به موافقت سکوت کرد.

یازده و نیم شب به وقت ایران
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی